خُوب، بحث ما پیرامون سرّ اذان و اقامه بود. حالا امشب به یاری خدای عزوجل، ابتدا میخواهیم معنای "الله" و "اکبر" رو خدمت شما مطرح کنیم؛ تا یک مقدار به سرِّ این اسم مبارک بیشتر نزدیک بشیم. و بدانیم که چه سرّی است که در نماز، شروعِ نماز ما با تکبیر است؛ و در هر فصلی برای رفتن به رکوع و سر برداشتن از رکوع همش تکبیر [گفته میشود]؛ و اذان و اقامه ما نیز با تکبیر شروع میشود؟
حالا ابتدا راجع به اللهاکبر، اولاً اینکه گفته میشود الله اسمی برای ذات است؛ اجازه بدین من اول معنای کلمه اسم رو خدمت شما مطرح بکنم. اسم یعنی چی؟
اسم در نزد اهل لغت و اهل معرفت یعنی چی؟
آقا، میفرمایند اسم در عُرفِ لغت یه معنا دارد و اون یعنی لفظی که دلالتِ بر مسمی میکند. یعنی دلالت میکند بر یه شخص یا بر یه چیز. به این میگن اسم. مثلاً شما میگی فرض کن "درخت"، این اسم دلالت میکند بر اون مسمی. این معنا در اصطلاح اهل لغت است. اما در نزد اهل معرفت یه معنای دیگری دارد و اون اینه میفرمایند: اصلاً کلمۀ اسم، یعنی ذات با یک تَعیُّن خاص. حالا من یه مثال بزنم که یه مقدار مطلب انشا الله برای همه قابلتوجه بشود. مثلاً شما میگویید: کلمه "مِنْبَر". در اصطلاح اهل لغت این "مِنْبَر" یه لفظی است که دلالت میکند بر این مسمی، این چوبها با این هیئت خاص. اما گفتیم در نزد اهل معرفت " مِنْبَر" درواقع خود این ذات است. حالا به کلمه " مِنْبَر" توجه بکنید، کلمه " مِنْبَر" از مادۀ " نَبر" است. نَبر به معنای اون ارتفاع صوت است. بعد " مِنْبَر" یعنی محلی که درواقع بر آن ارتفاعِ صوت است. شخص میآید روی اون مینشینه چون بالاتر از بقیه قرار میگیره صداشو میتونه بالا بیاره و به همه برساند.
اسم ذات احتیاج به اسم دیگر دارد.
اسم یعنی این ذات، یعنی همین حالتی که هست. پس بنابراین اون اسمی که میگیم ذات است؛ خود این درواقع احتیاج به یک اسم دیگر پیدا میکند. یعنی شما وقتی میگویید "مِنْبَر"، لفظ نیست. یعنی خود این هیئت. حالا برای اینکه در ذهن ما این هیئت تجسم پیدا بکند؛ ما اولاً یه لفظ براش میاریم که اون لفظ اون وقت یه مفهوم دارد [که] اون مفهوم دلالت میکند بر این. بنابراین میفرمایند این "اسمی" که در عُرف اهل لغت میگن، درواقع اسمِ اسمِ اسم است. پس کلمۀ اسم، اینکه میگیم: حالا "الله" اسم است؛ نه! قرضم این بود که شما این معنا رو توجه کنید.